کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

یک مرد کوچک

کلمات جدید

هاپو ...هاپ هاپ به پیشی هم میگه هاپو طاقچه!   این یکی رو خاله جون یادش دادن .میگه طاق   جه از صبح تا شب هزار بار میگه بابا...اگه باباش بیاد خونه دیگه هرکاری میکنه برای جلب توجه باباشه.راه میره باباش ببینه...میخوره باباش ببینه.اگرم بابا حواسش بهش نباشه میره جلوش صداش میکنه و یه لبخند ملیح هم تحویلش میده! وقتی بابا داره غذا میخوره شش دانگ هواسش به باباس که ببینه اون چی میخوره و چطوری تا خودش هم همون کارو بکنه.اگه بابا بخوابه کیارشم همون مدلی میخوابه! لی لی حوضک هم بلده بچم .مخصوصا به اون انگشت کله گنده خیلی علاقه داره. دیروز داشتیم تو اتاق تلویزین بازی میکردیم یهو یه چیزی برداشت از روی زمین و خورد .بعدش یه جوری ...
27 فروردين 1391

مهمونی مامانی

دیشب خونه مامان بزرگ من مهمون بودیم ...همه جمع بودن.کیارش راه میرفت...دستشو میگرفت جلوش انگار که فرمون ماشین تو دستشه و راه میرفت و راه میرفت و راه میرفت.خاله ها دور سالن نشسته بودن و دست میزدن و میخوندن و کیارش اون وسط راه میرفت و دست میزد و یه کمی هم با دستاش نی نای نای میکرد.سر سفره جلوی بابا جون نشسته بود و دستشو کرده بود تو طرف سالاد .خیلی با دقت تیکه های خیارو جدا میکرد و میخورد. دیروز صبح وقتی بیدار شد دید پنجره اتاقش بازه ...فوری گفت بابا ...از تخت رفت پایین و منم به خیال اینکه الان مثل همیشه گاگله میکنه و برا خودش باری میکنه به خوابیدنم ادامه دادم اما بابا چون که صداشو شنیده بود براش سوت زد و کیارشم دیگه نتونست طاقت بیاره ...وقتی ...
24 فروردين 1391

کی آرش

  آرش پور کیقباد آرش یا کی آرش در شاهنامه نام دومین پسر کیقباد است. از میان شخصیت‌هایی به نام آرش که در شاهنامه از آنها نام برده شده‌است، وی تنها آرشی است که به اسم کی آرش یا کیارش نیز شناخته می‌شود. کی آرش از نژاد ِ فریدون بود. برادران او، یعنی دیگر پسران کیقباد، عبارت بودند از: کاووس (پسر اول کیقباد)، کی نشین (پسر سوم) و کی آرمین (پسر چهارم) حکیم فردوسی در شاهنامه از کی آرش و برادرنش چنین نام می‌برد: نخستین چو کاووس با آفرین   چو کی آرش دوم بُد، سوم کی نشین داستان آرش در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی ، در جنگی با توران ، افراسیاب س...
22 فروردين 1391

اختلاف یه پسر دایی با دختر عمه اش

دیشب که مامان بزرگ و عمه زهره اومده بودن خونه مادر جون کیارش جوگیر شده بود و برای اینکه نشون بده راه رفتن بلده دوتا دستشو میگرفت بالای سرش و هی راه میرفت وراه میرفت و راه میرفت! خسته هم نمیشد.حالا اگه خودش تنها بود عمرا بلند نمیشد راه بره و ترجیح میداد گاگله کنه... عروسک نی نی شو داد به زهرا دختر عمه اش و چند ثانیه بعد بهش اشاره کرد که بهش پس بده اما زهرا عروسکو بهش نداد...کیارشم عصبانی شد و یه جیغ بنفش سرش کشید...بنده خدا زهرا کوچولو تا حالا جیغ این مدلی نشنیده بود یه متر پرید هوا! بعدم رفت سرجاش نشست.از اون به بعد دیگه کیارش اصلا میونش با زهرا خوب نشد و تحویلش نگرفت.
21 فروردين 1391

سجده

قبلا وقتی به کیارش میگفتیم الله کن مهر رو برمیداشت و میزاشت رو پیشونیش .اما الان میره جانماز منو باز میکنه و سجده میکنه و مهرو میبوسه!
21 فروردين 1391

شکست!

دیشب مادر جون داشت به کیارش سوپ میداد.بعد از خوردن چند تا قاشق کیارش خان محکم دستشو میزنه زیر کاسه ی سوپ و کاسه میافته و میشکنه... من که رفتم کیارشو از مادر جون بگیرم یه ساله تا منو دید دستشو محکم میبرد پایین و میگفت ااا .بعدشم رفت همونجایی که کاسه افتاده بود نشست و دوباره همون کارو کرد یعنی کاسه افتاد و شکست! بعدشم گفت:وا وا وا وا یعنی وای وای وای وای...آخر کارم پسر گلم دستشو میکشید رو زمین و با دستای کوچولوش زمینو پاک میکرد! یعنی ببین مامان ! خودم دارم جمعش میکنم! قربون اون پانتومیم اجرا کردنت برم من!
20 فروردين 1391

شبها

نمیدونم این شبا چه مشکلی با بالش پیدا کردی ! نصفه شبا با هم دعواتون میشه.امشب هم مرتب از خواب میپریدی .الان 3 و نیمه شبه و وقتی بغلت کردم که بخوابونمت دیدم شلوار پات نیست! اول که بیدار شدی شلوارتو از پات درآوردی مامان! نیم ساعت پیش هم که نشسته بودی داشتی بالش رو اه میکردی...معلوم نیست چرا این بالشه نمیزاره تو یه خواب راحت بکنی.
17 فروردين 1391

تازه های کیارش

این روزا کیارش به جارو میگه :جا جا قبلا به تتی میگفت ت ت ولی الان میگه دتتی داغ همچنان داغ مونده نی نی شده نه نه به نون میگه نان! (قربون اون ادبیاتت برم من) هروقت بابا جون رو میبینه بلند میگه س با فتحه .معنیشو نمیدونم .باباجون میگه یه رمز بین من و کیارش! عروسکاشو بغل میکنه! خیلی محکم!و خوئشو تکون میده...و میگه لا لا لا بلده توپ رو با دستش بندازه و با پاش شوت کنه...شایدم فوتبالیست شد! بعضی وقتا میوه یا غذای خودشو به زور میچپونه تو دهن من و میگه هام هام! یعنی بخور.منم میخورم اما مسئله اینه که تند تند همشو میکنه تو دهنم و فرصت نمیده قبلی رو قورت بدم.منم مجبورم همشو تو لپم ذخیره کنم...درست مثل خودش...که وقتی میخوره همرو میکنه تو ...
10 فروردين 1391